وبگاه اخبار جامع تکنولوژی و موبایل های هوشمند جهان

به وبگاه اخبار جامع تکنولوژی و موبایل های هوشمند جهان خوش آمدید.

خاطره گویی از عزت الله انتظامی و همکاری با رضویان


امیر شهاب رضویان گفت: من با او تماس گرفتم و گفتم من سابقه دارم و اسم من فلان است. آنها با لحن خاص خود گفتند: من نام شما را شنیدم ، چیزی شنیدم. آنها همان را گفتند و سپس ما توافق کردیم و آنها خلاصه تاریخچه برخی از خطوط من را که به آنها گفتم …

خاطره گویی از عزت الله انتظامی و همکاری با رضویان https://livemag.ir/2021/09/خاطره-گویی-از-عزت-الله-انتظامی-و-همکاری/ https://livemag.ir/2021/09/خاطره-گویی-از-عزت-الله-انتظامی-و-همکاری/#respond Sat, 18 Sep 2021 13:49:27 0000 فرهنگ و هنر https://mail.livemag.ir/2021/09/خاطره-گویی-از-عزت-الله-انتظامی-و-همکاری/ امیر شهاب رضویان گفت: من با او تماس گرفتم و گفتم من سابقه دارم و اسم من فلان است. آنها با لحن خاص خود گفتند: من نام شما را شنیدم ، چیزی شنیدم. آنها همان را گفتند و سپس ما توافق کردیم و آنها خلاصه تاریخچه برخی از خطوط من را که به آنها گفتم …

امیر شهاب رضویان گفت: من با او تماس گرفتم و گفتم من سابقه دارم و اسم من فلان است. آنها با لحن خاص خود گفتند: من نام شما را شنیدم ، چیزی شنیدم. آنها همان را گفتند و سپس ما توافق کردیم و آنها خلاصه تاریخچه برخی از خطوط من را که به آنها گفتم دوست داشتند. از من خواسته شد فیلم های قبلی خود را تماشا کنم. وقتی در سال 1983 به سراغ او رفتم ، تا اوایل سال 1985 لازم بود كه ما به توافق برسیم و او موافقت كند كه فیلم را بازی كند.

به گزارش مجله زنده خبری ، امیر شهاب رضویان درباره همکاری خود با زنده یاد عزت الله انتصامی در فیلم “مینای شهر خاموش” در برنامه رادیویی با عنوان “براکت باز” که توسط نیما رئیسی اجرا شد ، صحبت کرد. عنوان “در ستایش سینما” نیز در ارتباط با فیلم “سینما سینما است” پخش شد.

در ابتدا ، مجری برنامه ضمن اشاره به موضوع برنامه که مورد ستایش سینما قرار دارد ، از کارگردان و فیلمنامه نویس خواست نظرات خود را درباره سینما و همچنین همکاری خود با عزاتولا انتصامی به اشتراک بگذارند.

رضویان گفت: “من فقط می توانم در مورد سینما بگویم که فکر نمی کنم مردم از زندگی ای که در همه حال انجام می دهند خوشحال باشند.” اما همیشه نوستالژی وجود دارد که همه فکر می کنند قبلاً بسیار بهتر بوده است ، یا همه فکر می کنند زندگی بهتری در جاهای دیگر وجود دارد و من فکر می کنم در زمان ما آنچه زندگی را قابل تحمل می کند ، حداقل برای من و بسیاری دیگر ، سینما و سینما است. منظورم این است که ما هنوز می توانیم رویاپردازی کنیم ، حتی فکر می کنم در آن دو سال و این تجربه عجیب تنهایی بیماری کرونا ، یکی از چیزهایی که می تواند مردم را تسکین دهد و کمی تحمل آنها را کاهش دهد ، سینما بود. فیلم ، فیلم و رویاها.

من هنوز در فیلم تصور می کنم که چقدر خوب است من در جای شخصیت او باشم یا نباشم و چقدر جذاب است. چه هنر دیگری می تواند ما را به دنیایی پر از خیال ببرد؟ منظورم این نیست که بگویم هنرهای دیگر چنین چیزی ندارند. شعر همان عنصر تخیل را دارد ، موسیقی آن را دارد ، اما سینما به دلیل داستانها ، نمایشنامه ها و تصاویرش و به این دلیل که شما با صدا ، تصویر ، تاریخ و موسیقی سروکار دارید بسیار تخیلی تر است. این شبیه یک رویا است و سینما رویایی است که جهان می تواند آن را با هم ببیند و این هنر را بسیار زیبا می کند.

وی در پاسخ به نظر مجری مبنی بر جالب بودن رمان ها و کتابها هنگام فیلمبرداری ، خاطرنشان می کند: “به هر حال ، وقتی کتاب و رمانی می خوانیم ، هریک از ما به شیوه ای منحصر به فرد و به صورت جداگانه.” و ما خودمان آن را نشان می دهیم. به منظورم این است که تصور شما از شخصیت گل محمد در رمان جاودانه محمود دولت آبادی ممکن است یک چیز باشد و تصویری که من دارم چیز دیگری باشد ، اما سینما برای ما یک تصویر مشترک ایجاد می کند. تصویر کلی جهان یک لحظه بسیار مهم است و این ویژگی سینما است.

در قسمت دیگری از این گفتگو ، مدیر مینای شهر خاموش به همکاری خود با عزت الله انتظامی اشاره کرد: من چهل و یک ساله بودم و او هشتاد و دو ساله و دو برابر من. با او تماس گرفتم و گفتم سابقه دارم و اسمم فلان است. آنها با لحن خاص خود گفتند: من نام شما را شنیدم ، چیزی شنیدم. آنها همان را گفتند ، و ما بعداً توافق کردیم و آنها خلاصه داستان برخی از خطوط من را که به آنها گفتم ، دوست داشتند. از من خواسته شد فیلم های قبلی خود را تماشا کنم. آن زمان من دو فیلم به نام سفر مردان خاکستری و تهران ساعت 7 صبح ساخته بودم و آنها فیلم های من را دوست نداشتند. واقعیت این است که این رابطه ممکن است یک رابطه یک روزه ، دو روزه و یک ساله نبوده باشد. هشتاد و سه موردی که نزد او رفتم تا هشتاد و پنج سال اول طول کشید تا بتوانیم به توافق برسیم و او با اکران فیلم موافقت کند. چون آقای انتصامی و نسلی از بازیگران بازیگرانی هستند که باید براساس متن جلو بروند. آنها بازیگران بداهه نیستند و بازیگرانی نیستند که در حال حاضر بیایند و فیلم بازی کنند. متأسفانه همه رفتند و خدا عمر آقای نصیریان این نسل را طولانی کند ، انشاء الله. اینها همه بازیگرانی بودند که فکر می کردند متن باید صحیح باشد ، خواندن باید انجام شود و همه چیز را به شکل کلاسیک و درست دیدند.

رئیسی افزود: نمونه بازی استاد زنده حافظه انضباطی است به گونه ای که به نظر می رسد آنها همیشه هر کلمه ، دیالوگ و جمله ای را که باید در حال حاضر بگویند می گویند. این چیزی است که می توان از اول دید و حتی من که تجربه بازیگری به عنوان دانشجوی بازیگری را دارم می گویم که توسط شخص دیگری گفته شده است و اصلا در فیلمنامه وجود ندارد! در واقع اینها اصول و روش های او بود. همکاری با آقای نصیریان دوبار به عنوان یک نوجوان ، چه در تئاتر و چه در سریال ، برای من مایه افتخار بود. شاید باورتان نشود ، اما او تمام دیالوگ ها را در روز اول تمرین نگه داشت و هرگز متن را در دست نگرفت ، یا هنگام ضبط سریال و سکانس ها یکسان بود ، یعنی متن را گیج نگه می داشتم.

این کارگردان می گوید: “آنها برای بازیگری ارزش قائل بودند و زحمت زیادی کشیدند.” آقای انتصامی از گفتن اینكه مثلاً در تئاتر كاری بسیار پیش پا افتاده انجام داده ، ابایی نداشت. در حدود هزار و سیصد و بیست سال به او اجازه داده شد نقشی را بازی کند که همیشه به خاطر داشت. این افراد سخت کار می کنند. ما دوره بازیگری داریم و طرف مقابل هنوز ترم بازیگری را تمام نکرده است. می گویم: آیا در دو تئاتر بازی کرده اید؟ ممکن نیست. من خودم فیلمبردار هستم اما تئاتر را دوست دارم. بازیگر شهرت خود را از تئاتر ، از خوردن صحنه خاک روی صحنه ، از خستگی و بی خوابی در پشت صحنه تئاتر می گیرد و سپس بازیگر می شود. فکر می کنم آقای انتصامی ، در سال 48 ، وقتی بازی می کرد و در “گاو” شرکت می کرد ، همان سال توسط مدیریت تئاتر کشف شد و به او گفته شد بیا بازی کن. اگر نگاه کنید ، خواهید دید که او در آن زمان سابقه بازیگری بیست و هشت ساله داشته است.

رئیسی گفت: “مطمئناً شما بهتر از من می دانید که در آن زمان امکان ضبط وجود نداشت و آنها فقط می توانستند بازی کنند.” یعنی آنها به استودیوی تلویزیون رفتند و بدون هیچ کنسرت زنده نمایشی اجرا کردند و این برای آنها عادی بود. زیرا آنها همیشه تئاتر بازی کرده اند ، اما بسیاری از چیزها عجیب هستند. منظورم این است که در حال حاضر نمی توانم تصور کنم که دوستان نسل ما به راحتی می توانند بیایند و تئاتر را در مقابل تصویر تلویزیون ارائه دهند و زندگی کنند.

رضویان افزود: “من می خواهم بگویم که همه چیز چنین بود ، بدون آنکه بخواهم حسرت نوستالژیک به گذشته و نوستالژی برای الکی را احساس کنم. به عنوان مثال ، خواننده ای مانند حبیب حنصری ، مانند حسین گوامی ، مدلی برای تولید مثل ارائه نداد. همه موسیقیدانان گروه باید همزمان می نواختند و بازگشت امکان پذیر نبود. خدا بیامرزد روبیک منصوری را که از ما تمجید کرد و گفت وقتی موسیقی را بیست دقیقه روی صفحه میکس می کنیم ، دستگاه ها شروع به کار می کنند و ما باید از ابتدا تا انتها میکس کنیم. یعنی موسیقی ، صدا ، جلوه ها ، دیالوگ و صدای بازسازی شده باید همزمان با هم مخلوط شوند و این اشراف نیاز به تمرکز ، عشق و تجربه دارد. وقتی همه اینها با هم ترکیب شوند ، یک فرد بزرگ یا یک بازیگر بزرگ متولد می شود. بازیگر محصول مجبور نیست به سراغ این تهیه کننده و این کارگردان برود تا بگوید من بازیگر هستم ، ابتدا باید به تئاتر بروید تا بجنگید و بدرخشید تا زمانی که آنها به سراغ شما بیایند و آنها دعوا کنند و همه آنها این سیاست

علیرضا بهرامی ، کارشناس برنامه ، س Rالی از رضویان پرسید: شما گفتید که او در زمان فیلمبرداری هشتاد و دو ساله بود و قطعاً هشتاد و دو ساله بود ، اما در مینای شهر خاموش شما سکانسی سخت در قنات دارید. به ببخشید ، آیا آنها از رویارویی با او امتناع کردند یا خاطره ای در ذهن دارید؟
رضویان پاسخ داد: ما این قنات را تزئین کرده بودیم. شرکت ارگ جدید در ارگ بم بود که به اندازه کافی مهربان بود و به ما پناه داد. این دکور بود ، اما واقعیت این است که دکور ساخته شده بسیار دشوار بود. از آنجا که بسیار کوچک بود و آنها مجبور بودند وارد شوند ، ما آب ریختیم و آن حوض آبی بود که مانند سونا در گرمای چهل ، چهل و پنج درجه بم اشباع شده بود. آنها وارد شدند و بازی کردند. آنها از آنجا کمی گیج شده بودند و جالب است که وقتی تصویر را در همان سکانس به او نشان دادم ، واقعاً دوست داشت و گفت: این فیلم خوب خواهد بود زیرا تصاویر او خوب است. من خیلی کوچکتر از او بودم و تا زمانی که به قنات با او شک نکردم ، مشکوک بود که آیا او انتخاب درستی کرده است یا نه ، اما وقتی تصویر همان قنات را دیدم ، به یاد می آورم که او آن را تأیید کرده و بسیار بیشتر همراه شده است. به خدا رحمتش کند ، جای او در سینمای ایران بسیار خالی است.

در نهایت ، او خاطره ای از یک افسر پلیس تعریف کرد و گفت: “سکانسی وجود دارد که آقای انتصامی در مورد چای صحبت می کند.” من خودم طرفدار چای ایرانی هستم و در همه فیلم هایم چای می گذارم و آن را دوست دارم. من در مورد این سکانس گفتگوهای چای به او گفتم ، و او پاسخ داد که من آن را منتشر نمی کنم زیرا در فیلمنامه وجود ندارد. شب به اتاقش رفتم و گفتم این برای احترام قوری ایرانی ، برای کسی که چای درست می کند ، احترام است و ما نمی خواهیم چای دیگری وارد شود. من دیالوگ را نوشتم ، وقتی او بر آن مسلط شد ، آن را انجام داد و آن را جلوی آینه اجرا کرد ، شب ها تماس گرفت و به من گفت بیا به اتاقم. گفت می خواهم بگویم باید دنبال چای بگردی و آن را نگه داری تا طعمش را بفهمی. بعد از تلخی فنجان های چای و چاه های با شیر ، آن را گفتیم و اجرا کردیم. یعنی وقتی آن را پذیرفت ، بداهه پردازی نکرد. دقیقاً چهل و هشت ساعت طول کشید تا این سکانس در ذهن او پذیرفته شود و اجرا شود و عملکرد او بسیار بهتر از آنچه من نوشته بودم بود. من او را بسیار به خاطر دارم و در نهایت می خواهم به همسرشان احترام بگذارم ، که خوشبختانه زنده است و چقدر او از این مرد در زمان افسر پلیس حمایت و مراقبت می کرد.

انتهای پیام

https://livemag.ir/2021/09/خاطره-گویی-از-عزت-الله-انتظامی-و-همکاری/feed/ 0


[ بازدید : 154 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 31 شهريور 1400 ] [ 13:45 ] [ Artin ]

[ ]

نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]